کامیابی: کدام رواندرمانی مناسب تر است؟؟؟؟
استیون هیز
ترجمه و تلخیص: عیسی حکمتی
کدام رواندرمانی برای انسان مناسب است؟
عدم ابتلا به یک بیماری، به معنای سالم بودن نیست.
ما انسانها به ایده رایج در سلامت جسمانی خو گرفته ایم. عدم ابتلا به سرطان مساوی با کامیابی (سلامت جسمی) نیست- شما باید گامهای ضروری را برای پرورش قوای جسمی، استقامت و انعطاف پذیری بردارید. عدم ابتلا به آنفولانزا عالی است، اما توانایی جسمی وابسته به این است که خوب بخورید، ورزش کنید و خواب کافی داشته باشید. سلامت جسمانی چیزی فراتر از فقدان بیماری است.
چنین شفافیتی که در زمینه سلامت جسمانی وجود دارد با ورود به عرصه هیجانی، روانشناختی و اجتماعی کم رنگتر می شود. حتی برای بسیاری از انسانها روشن نیست که در این حوزه ها موفق بودن به چه معنایی است و چگونه می توان به آن دست یافت. آیا افسرده، مضطرب یا وابسته به مواد نبودن یعنی همه چیز روبه راه است؟ آیا داشتن شغل خوب و مورد احترام مردم بودن همه آن چیزی است ما به دنبال آن هستیم؟؟؟
نه اینگونه نیست.
شکی در این وجود ندارد که افسردگی، اضطراب یا اعتیاد با توانایی داشتن یک زندگی غنی و کامل تداخل خواهد کرد، اما اجتناب از چنین چیزهایی (مثل اضطراب و ...) بدین معنا نیست که ما شکوفا هستیم (Flourishing). همانند سلامت جسمانی فقدان این مشکلات آغاز راه است.
آریانا هافینگتون در کتاب جدیدش دیدگاهی را تفصیل کرده است که به معنای کامیابی است (thrive). وی اشاره می کند که کامیاب بودن شامل سالم بودن در چندین حوزه است: هیجانی، اجتماعی و روانشناختی. همچنین آن شامل فرزانگی، درک شگفتی ها و توانایی هدفمند ساختن زندگی و داشتن شفقت در زندگی است.
فرمول هافینگتون برای تسهیل و تسریع کامیابی شامل تمرینهای مثبت سلامت جسمانی (مثل خواب) و تمرینهای مثبت سلامت روانشناختی مثل ذهن آگاهی، استراحت، بخشش و ایجاد پیوند جدید با ارزشهای عمیق زندگی است. آن مشمول بر آن چیزی است که وی آن را «خلع سلاح ذهنی هم اتاقی»، گشودگی به شهود – یا تجربه ای که ورای واژه هاست- و ایجاد عادات جدید مثبتی که می تواند ما را به هنگامی که در وضعیت خودکار هستیم می نامد. وی به تعلیم اهمیت پذیرش (و نه تسلیم و کناره گیری) و داشتن فرزانگی و خرد برای فهم اینکه چه موقعی کنترل و تغییر کارآمد است و چه موقعی کارآمد نیست پرداخته است. وی به ما پیشنهاد می کند که با محدودیتها و فناپذیری خود مواجه شویم و زمان بیشتری را برای بخشیدن صرف کنیم تا ستاندن.
اما اگر شما با یک مشکل روانشناختی قابل توجهی در حال دست و پنجه نرم کردن باشید تکلیف چیست؟ اگر شما بخواهید یک مشکل روانشناختی جدی را تسکین داده و بخواهید یک حسی مثبتی را بواسطه این بیماری و مشکل از بین رفته بود شکوفا سازید تکلیف چیست؟ آیا این نظرها و اندرزها باز هم مناسب خواهند بود؟
مشابه ایده فوق در زمینه کامیابی، پژوهشهای جدید نشان می دهند که مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی، گشودگی هیجانی و ارزشها دارای مزیتهایی هستند. روشن شده است که حتی فقط خواندن یک کتاب خودیار برای تسکین مشکلات روانشناختی می تواند به شما هم در تضعیف غم و افسردگی و هم در افزایش توانایی برای داشتن یک زندگی غنی و معنی دار کمک کند.
یک مطالعه که توسط تیمی از پژوهشگران هلندی در یکی از مجلات علمی ممتاز به چاپ رسیده است، نشان داده است که گروه مبتلا به افسردگی که از طریق کتاب خودیار ACT و حمایت اینترنتی (ایمیل) علاوه بر بهبود افسردگی بر شکوفایی نیز موثر بوده است.
ACT یک روش درمانی است که تلاش می کند گشودگی هیجانی، ذهن آگاهی و آگاهی غیرقضاوتی افکار را افزایش دهد، توجه انعطاف پذیرانه به اکنون و تماس با دیدگاه گیری نسبت به خود را افزایش دهد و انتخاب ارزشها را تسهیل کرده و الگویی از زندگی مبتنی بر ارزشها را ایجاد کند. روی هم رفته 6 فرآیند که انعطاف پذیری روانشناختی نامیده شده اند، هدف اصلی ACT هستند. ACT ترکیبی از روشهای ذهن آگاه مدار و ارزش مدار است. بسیاری از ایده هایی که در کامیابی مطرح شده اند، دقیقا همسان با ACT هستند. مثلا پذیرش، شفقت با دیگران و خاموش کردن صدای اهریمنی درون (از طریق گسلش)، و ایجاد اعمال و عادتهای جدید و تعهد بدانها. گرچه مطالعات قبلی به اهداف دوگانه ACT از طریق رفع مشکلات روانشناختی و بهبود کیفیت – یعنی اهداف فرآیندی و اهداف نهایی- پرداخته بودند، اما مطالعه جدیدی به قلب کامیابی شیرجه زده و فراتر از مقیاسهای سنتی رضایت زندگی را مورد بهره برداری قرار داده است.
این درمان در بیش از 110 پژوهش RCT مورد بررسی قرار گرفته و جامعه علمی آن را نوعی روان درمانی مبتنی بر شواهد شناخته است. بنابراین اثربخشی آن، حتی از طریق خواندن کتاب و ایمیل چندان عجیب نیست، آنچه در بین این یافته ها جدید است تاثیر عمیق آن بر بهزیستی و رشد شخصی و شکوفایی است.
در مطالعه مذکور از 14 مقیاس (حوزه های سلامت هیجانی مثل عاطفه مثبت، شادکامی، رضایت از زندگی؛ سلامت روانشناختی (مثل خودمختاری، تسلط بر محیط، رشد شخصی، رابطه با دیگران، خودپذیری و ...؛ سلامت اجتماعی (پذیرش، مشارکت، پیوستگی، انسجام و شکوفایی اجتماعی) برای سنجش شکوفایی استفاده شده بود و یافته نشان داد پس از مداخله در هر 14 حوزه، نمرات به سطح خیلی بالایی رسیده اند. خبر خوب این است که پس از 9 هفته مطالعه کتاب ACT 24 درصد افراد مبتلا به افسردگی از گروه غیرشکوفا به گروه شکوفا انتقال پیدا کردند، در حالیکه در گروه لیست انتظار فقط 10 درصد به گروه شکوفا انتقال یافته بودند و نتایج نشان داد که طی پیگیری نمرات افتی نداشته اند.