دکتر عیسی حکمتی، دکتر جلیل باباپور ، دکتر عباس بخشی پور، دکتر حمید پورشریفی

چکیده

هر رویکرد روانشناسی، و در معنای وسیعتر علم رفتار، در درون خود دارای فرضهایی فلسفی درباره ماهیت واقعیت، واحدهای مناسب برای تحلیل، معنای دانستن یک چیز و شیوه بررسی آن علم دارد. این فرضها پیشاتحلیلی بوده و غالبا ناگفته و ناشناخته باقی می­مانند، اما آنها لنزی هستند که جهان و نقش علم در جهان از طریق آنها دیده می­شود. برای اینکه تلاشهای علمی چارچوبی یکپارچه را در بلند مدت تشکیل دهند، لازم است دانشمندان درباره فرضهای به کاربرده شده موضوعات هستی شناسی، معرفت شناسی و اهداف علم، آگاه، شفاف و پاسخگو باشند. اما بسیاری از روانشناسان و متخصصان سلامت رفتاری درباره فرضهای فلسفی علوم رفتاری دیدگاه چندان روشنی نداشته و فرضهای اکثر متخصصان این حوزه به صورت ضمنی از کاربست متداول و عامیانه زبان کسب شده است. البته انواع دیگری از فرضهای زیربنایی برای علم رفتار نیز وجود دارد، که غالبا به صورت ضمنی کسب نشده­اند و علم رفتار بافتاری یکی از این استثناهاست که دارای پیش فرضهای فلسفی شفاف و منسجمی است که هدف مقاله حاضر معرفی این نوع نگرش فلسفی است. بنابراین نخست جهان بینی­­های فلسفی پیشین مسلط بر روانشناسی و سپس فلسفه علم پراگماتیستی و مفاهیم آن مورد بحث قرار گرفته و نهایتا به کاربردهای ناشی از این مبانی فلسفی پرداخته شده است.

کلیدواژه ها: علم رفتار بافتاری، واقع گرایی عنصری، پراگماتیسم، درمان پذیرش و تعهد
این نوشته بخشی از مقاله ای با همین عنوان است که در مجله  Philosophical Investigations در دست بررسی است.