آمی زارلینگ؛ ترجمه و تلخیص عیسی حکمتی
یکی از مشکلات مرتبط با خشونت علیه زنان این است که فرهنگ با این مسئله مسامحه کرده و حتی آنرا نادیده می گیرد. مداخلاتی چون زندانی کردن برای کاهش وقوع این نوع خشونت موثر نبوده است. یکی از مشکلات عمده جوامع امروزی در این زمینه خود برنامه مداخلاتی خشونت (BIP) است- که در آن افرادی که دست به خشونت زده اند به منظور مجازات و به عنوان تنبیه به مراکز مصوب دولتی فرستاده می شوند- و خوشحال خواهیم شد اگر پژوهشها بتوانند اثربخشی این برنامه ها را نشان دهند.
یکی از روشهای جایگزین جدید، مداخلات مبتنی بر ACT است. ایالت آیوا برای اولین بار به پژوهشگران اجازه داده است که چنین مداخلاتی را مورد بررسی قرار دهند؛ گرچه در ایالتهای دیگر برنامه هایی مورد آزمون قرار گرفته اند که موثرتر از رویکردهای سنتی – و ناموفق- بوده است. برنامه های درمانی خشونت علیه زنان بر اساس نظریه فمنیستی – که مدل Dulut نامیده شده است- یا CBT هستند که در عمل این را با یکدیگر ترکیب کرده اند که در آنها فرض بر این است که تمایل مردان برای قدرت و کنترل علت اصلی خشونت علیه زنان است.
غالبا هدف درمانگران برنامه های Duluth/CBT به شکل مواجهه ای و حتی گاهی شرمسار کردن مشارکت کنندگان است. در این برنامه ها در جلسه نخست مردان را وادار می کنند تا مسئولیت اعمال خشونت آمیز خود را در مقابل دیگر شرکت کنندگان بپذیرند و گرنه آنها نمی توانند در گروه شرکت کنند. دیگر نکته اینکه این برنامه ها جوی مقتدرانه و کنترل گرایانه دارند و با اقتدار تمام به مردان گفته می شود که رفتارهای خشونت آمیزشان را متوقف سازند- همان نوع رفتاری که مردان خشن علیه همسرشان انجام می دهند. پژوهشها نشان می دهند که این برنامه ها فقط قادر به کاهش 5 درصدی خشونت علیه زنان بوده اند.
این در حالی است که در برنامه مبتنی بر ACT (دستیابی به تغییر از طریق رفتار ارزشمند (ACTV)) مناسب تر از مداخلات سنتی است. این برنامه چندین تفاوت با روشهای سنتی دارد. نخست اینکه رفتارِ درمانگران در این مداخلات از نوع مشارکتی و غیرمواجهه ای است؛ درمانگران از یک چشم انداز مساوی طلبانه، همدلانه و واقعی با شرکت کنندگان ارتباط برقرار می کنند و درمانگران تشویق می شوند که رفتاری احترام آمیز و حمایتی را الگوسازی کنند- رفتاری که در درمان آنها یاد می گیرند نسبت به همسرشان نیز به کار گیرند.
تفاوت دیگر این رویکرد با رویکرد سنتی در کاربست تکنیک است. در وهله اول در این مداخله تاکید بیشتر بر مهارت آموزی است که شامل مهارتهای هیجانی، شناختی و رفتاری است. شرکت کنندگان در فعالیتهای درگیر می شوند که آنها را با اهدافشان متصل می سازد- اهدافی که هرگز درباره آنها فکر نکرده اند. البته باید این نکته را هم ذکر کرد که مردانی هستند که زندان مکان بهتری برای آنهاست و از مداخلات –چه سنتی و چه مداخلات نوین- بهره نخواهند برد و البته این گروه افرادی هستند که صفات جامعه ستیز دارند (شاید حدود 5 درصد افرادی که بدین برنامه ها فرستاده می شوند). اما اغلب مردانی که در برنامه ACTV شرکت می کنند تغییرات رفتاری بارزی نشان می دهند.
گرچه پژوهشهایی که اثربخشی مدل های سنتی و ACTV را مورد بررسی قرار داده اند انگشت شمارند، اما یافته نشان می دهد که ACTV رفتار افراد را دو برابر بیشتر بهبود بخشیده است. برای بررسی اثربخشی این مداخله پژوهشهای بیشتری لازم است و چندین ایالت دیگر نیز به استفاده از این روش علاقه نشان داده اند. یادگیری این نوع مداخله زمان و انرژی بیشتری لازم دارد و درمانگرانی برای این مداخله لازم اند که راحت طلب نباشند، چرا که زمان بیشتر و تلاش برای یادگیری این درمان، هزینه ناچیزی در جهت کاهش خشونت خانگی است.