استیون هیز 
ترجمه دکتر عیسی حکمتی
علم رفتار بافتاری رویکردی است که روند تحول و شکل گیری آن تاریخی و خطی نبوده است، بدین معنا که کار بر روی بافتارگرایی کارکردی مقدم بر پژوهش و شکل گیری نظریه چارچوبهای ارتباطی نبوده است و تحول نظریه چارچوبهای ارتباطی نیز مقدم بر شکل گیری درمان پذیرش و تعهد نبوده است. شکل گیری این رویکرد بیشتر شبیه شیوه حل جدول کلمات متقاطع پیچیده به عنوان پازلی نیمه حل شده است – گاهی اوقات تکمیل حروف در یک بخش جدول منجر به سرنخهایی جهت پیشرفت در بخشهای دیگر جدول می شود؛ گاها پیشرفتهایی در گوشه پازل اتفاق می افتد، که مدتهای مدیدی ارتباط چندانی با متن جدول نداشته است. گاها این جست و خیزها راهبردی هستند، ولی گاها نیز تصادفی و بواسطه شرایط رخ داده اند؛ اما هدف همیشه جدول معمای کلی بوده است: ساختن علمی رفتاری که متناسب چالشهای پیش روی انسان است.

چنین پازلی (رویکرد در حال تکامل علم رفتار بافتاری) به احتمال زیاد علم رفتاری را برای مدتی با چالش مواجه خواهد کرد، و گرچه پیشرفتهای آشکاری طی دهه های اخیر در این زمینه اتفاق افتاده است، اما در این مدت بیشترین تمرکز آن بر ایجاد راهبردی برای تحول و تکامل دانش به شکلی مدت مداوم و پیشرونده در بلند مدت است. آنچه علم رفتار بافتاری مطرح ساخته است راهبرد مشترک و اصولمند  تحول علمی و کاربردی شبه شبکه ای (reticulated) است که بر اساس فرضهای فلسفی بافتارگرایی کارکردی برساخته شده و در همه سطوح تحلیل در علم رفتاری به کار گرفته می شود.

رویکرد علم رفتار بافتار از راهبردهای بالا به پایین متفاوت است. در رویکردهای بالا به پایین دانشمندان حوزه مبانی به تنهایی مسئولیت ساختن اصول دقیق و گسترده را به عهده دارند که این مبانی توسط متخصصان حوزه کاربردی و بالینگران درباره رفتارهای پیچیده انسان به کار بسته می شود. این رویکرد همچنین از از رویکردهای کاربردی تکنولوژیک، که بدون علاقه به اصول زیربنایی و یا گستره نظریه ها به صورت شتابزده اقدام به ارزیابی ایده های کاربردی می کنند، متفاوت است. این یکی از تفاوتهای اساسی بین علم رفتار بافتاری و رویکردهای تکنولوژی و محصول مدار است. در رویکرد علم رفتار بافتاری لازم است متخصصان بالینی نیز گاهی اوقات خودشان را مسئول تهیه و ساختن اصول روانشناختی کرده و برعکس دانشمندان برج پشت میز نشین نیز گاهی اوقات لازم است مسئول یادگیری نحوه استفاده از اصولی ایجاد شده باشند. این هم در آزمایشگاهها و هم در کلینیکهای افرادی اتفاق می افتد که نسبت به تقسیم بندی بنیادی-کاربردی بی طرف بوده و نگرشی گشوده به کل محتوای حوزه های پازل داشته باشند.